ریحانه جان در سفر به فیروزکوه
اول از همه جا داره که بعد از این همه وقت عید فطر رو یه همه ی دوستانم تبریک بگم امیدوارم طاعات همه ی دوستان در این ماه خوب الهی مورد قبول واقع شده باشه و دلیل تاخیر زیاد هم گشت و گذار در اواخر تابستان بود که جای دوستان خالی و بسیار خوش گذشت روز یکشنبه 29 شهریور اولین عید بابابزرگ(بابای بابایی خدا رحمتشون کنه) بود و از صبح خونه ی بابابزرگ بودیم و کلی مهمون اونجا اومد و رفت و شما دختر مهربون من بودی و بسیار همکاری کردی عصر که شد توی اون سر و صدا خوابت برد و من هم تو رو سپردم به بابایی و رفتم خونه ی خاله جونم که بله برون دختر خاله ی عزیزم بود و شما هم خواب بودی تا من پیشت برگشتم و همان شب تصمیم گرفتیم فردا به فیروز کوه باغ عمه پرستو بریم که...